سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«کشکول»
[ و فرمود : ] مرگ نزدیک است و همصحبتى دنیا اندک . [نهج البلاغه]
>>محمد سوری ( پنج شنبه 86/1/2 :: ساعت 12:15 عصر)




در
دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهموم
بازاریابی به دانشجویان خود بود








شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، به این میگن
بازاریابی
مستقیم







شما در یک مهمانی به همراه
دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش
خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش
دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر
ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن

تبلیغات







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش
تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با
من ازدواج کن" ، به این میگن

بازاریابی تلفنی







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به
یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش از
روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو
باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین
و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج می کنی؟" ، به این میگن

روابط عمومی







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و
میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می
کنی؟" ، به این می گن

شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما
می کنه ، به این میگن
پس
زدگی توسط مشتری







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می
کنه ، به این می گن
شکاف
بین عرضه و تقاضا







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل
از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به
دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج
کن" به این میگن
از بین
رفتن سهم توسط رقبا







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل
از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن

منع ورود به بازار

  نوشته های دیگران ()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 2
بازدید دیروز:  6
مجموع بازدیدها:  134805
منوها
» درباره خودم «


«کشکول»

» آرشیو مطالب «

اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
شهریور 86
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

حاج جمال
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

» لوگوی دوستان «