>>محمد سوری ( شنبه 86/4/16 :: ساعت 11:45 عصر)
"بابا بزرگ! حقوق بشر یعنی چی؟ آمریکا کجاست؟ "
هنوز ساعت 10 صبح 12 تیر که می شود دلم به بهانه تو شور می زند، خاطره چشمهای آبی و بایبای کودکانهات لحظهای از ذهنم دور نمی شود حتی نگاه عروسک مو طلایی ات را نیز نمیتوان فراموش کرد. آن روز دلم برای رفتنت شور می زد، انگار میدانست که برگشتی برای مهربانی چشمهایت نیست.
غروب آن روز دلگیر ترین غروب دنیا بود، گل سرخی که برایم چیده بودی را به یادت بوییدم و تلویزیون را روشن کردم، قناریت می خواند، مداد رنگیهایت از گوشه اتاق نگاهم میکردند اما واژههای گوینده اخبار انگار تیغهای آتشینی بودند که تا عمق وجودم را میسوزاندند، اشکهایم سیلی ساخته بودند که هیچ قدرتی توان ایستادن در برابر آن را نداشت، گوینده میگفت و میگفت و میگفت اما مفهوم تمام گفتههایش یک جمله بود و آن اینکه "مروارید من به همراه 398 مسافر دیگر در آبی دریا تا همیشه می مانند."
عزیز مهربانم! روزی پرسیدی "بابا بزرگ، حقوق بشر یعنی چی؟ آمریکا کجاست؟" سریع فهمیدم که باز چیز نامفهومی از تلویزیون شنیده ای و می خواهی بدانی چیست؟ آن روز آنقدر کوچک بودی که می شد با شکلاتی تمام سوالات ذهن کودکانه ات را به فردا و فرداها سپرد، اما کاش پاسخ سوالت را داده بودم، کاش گفته بودم حقوق بشر همان حقوقی است که می بایست با صدای فریاد تو و 57 کودک دیگری که همراه تو در آن هواپیما فریاد می زد، همان حقوقی است که به جای اهدای مدال لیاقت و افتخار به ویلیام راجرز فرمانده ناو وینسنس همان ناو آمریکایی که چشمهای آبی تو را مهمان ماهیها کرد می بایست بالاترین و بیشترین مجازات را برایش درنظر می گرفت و آمریکا، عزیز مهربانم! همان دستی بود که موهای طلایی تو را در آتش انتقامش سوزاند.
اما حقوق بشر، حقوق بشر نبود وقتی که دستهای کودکانه تو تکه تکه شدند و صدای فریادت در آبی دریا غرق شد، حقوق بشر و تمام آنهایی که ادعایش را داشتند در مرگ غریبانه تو سکوت کردند و چه بسا در خفا خندیدند.
آمریکا در برابر چشمهای پرسشگر تمام پدر و مادر کودکانی که همراه تو پر کشیدند فقط گفت "اشتباه شده است" دروغی که تو هم اگر بودی به آن می خندیدی چرا که ناو جنگی وینسنس به پیشرفتهترین سیستمهای راداری و رایانهای مجهز بود و مسلم نیز شد که احتمال اشتباه توسط فرمانده ناو نه تنها وجود نداشته بلکه بسیاری از کارشناسان نظامی این اقدام را اقدامی کاملا خصمانه تشخیص دادند. آری دخترک معصومم! حقوق بشر برای من در ساعت 10 و 29 دقیقه صبح یکشنبه 12 تیر ماه 1367 در نزدیکی جزیره "هنگام" تا همیشه دفن شد.
مرواریدم! تو تنها قربانی دست های جنایت نبودی، هم سن و سالهای تو در هیروشیما، ناکازاکی، ویتنام و عراق نیز طعم این جنایات را چشیده اند.
هرچند که در ابتدا مجامع جهانی به راحتی از کنار فاجعه مرگ تو و همراهانت گذشتند و اما سرانجام و در پی شکایت دولت ایران دادگاهبینالمللی لاهه پس از گذشت 6 سال از این فاجعه، در برابردلایل محکم و مستند مبنی بر شلیک عمدی بههواپیمای تو توسط ناو جنگی آمریکا، تسلیم شد و دولت آمریکا را به پرداخت 131 میلیون و 800 هزار دلار غرامت به ایران و خانوادههای قربانیان این تهاجم وحشیانه محکوم کرد، اما چه سود که تو هرگز برنمی گردی!
منبع
=====================================
پ.ن:?) من این مطلب را به صورت میل دریافت کردم که البته در آن میل، منبع این مطلب مشخص نشده بود. به همین دلیل، من هم این مطلب را بدون ذکر نام منبع درج کردم. اما با اعتراض یکی از دوستان، متوجه شدم که منبع این مطلب،
سایت صبح می باشد.
2) مسلماً اگر می دانستم که این مطلب از سایت صبح می باشد، آدرس آن را قرار می دادم. اگر توجه کنید، از همان اوایلی که این وبلاگ راه اندازی شده، سایت صبح را در سمت چپ صفحه، لینک کرده ام (با نام شهید)! پس دلیلی ندارد که این مطلب را از آنجا کپی کرده و بدون منبع ذکر کرده باشم!