سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«کشکول»
سخت‏ترین گناهان آن بود که گنهکار آن را خوار بشمرد . [نهج البلاغه]
>>محمد سوری ( چهارشنبه 86/1/1 :: ساعت 6:54 صبح)

فرضیه: سه نفر ایرانی در موقعیت‌های مختلف
قرار می‌گیرند. آنها در این موقعیت‌ها چه خواهند
کرد؟


- در یک کوپه قطار در فاصله وین تا
فرانکفورت، روی سه صندلی کنار هم:

هر کدام یک
کتاب یا مجله فرنگی دست‌شان می گیرند که معلوم
نشوند ایرانی‌اند و برای احتیاط موبایل‌های خود را
هم خاموش می‌کنند. و در صورت امکان جای‌شان را عوض
می‌کنند و توی دلشان می‌گویند: خاک بر سر!
نمی‌خواست بفهمم که ایرانیه.


- در هنگام
سوار شدن به هواپیما از ایران به پاریس:

بلافاصله با هم دوست می‌شوند و می‌خواهند
ببینند کدامشان زبان فرانسه را خوب می‌داند و
می‌تواند کمک کند تا خودشان را در پاریس به مقصد
برسانند.


- در هنگام سوار شدن به هواپیما
از پاریس به تهران:

به تدریج با همدیگر دوست
می‌شوند و می‌خواهند بفهمند کدام‌شان عنصر حکومتی
است و آیا در فرودگاه مهرآباد برای‌شان دردسری
درست می شود یا نه .


- در هنگام سوار شدن
در یک تاکسی در تهران:

اول در مورد افزایش
قیمت ماشین و خانه بحث می‌کنند و بعد کم‌کم بحث به
درگیری‌های دانشجویی می‌رسد و بعد پشت سر خاتمی
حرف می‌زنند و آخرین خبرهای بی‌بی‌سی را به هم
می‌گویند و بعد معلوم می‌شود که یکی‌شان بعد از
سالها از آمریکا به ایران برگشته است و دو‌تاشان
بعد از سالها قصد دارند از ایران به آمریکا مهاجرت
کنند.


- در هنگام ورود به یک پارتی شبانه:

اول در مورد سیاست حرف می‌زنند، بعد از مدتی
همه با هم به این نتیجه می‌رسند که سیاست چیز
مزخرفی است و یکی از آنها یک قطعه باخ می‌گذارد و
بعد در مورد پینک فلوید بحث می‌کنند و موزیک راک
می‌گذارند، بعد سرشان گرم می‌شود و یواش یواش رپ
گوش می‌کنند و کم‌کم نوبت جلال‌همتی می‌شود و بعد
کسانی که به‌هوش هستند کسانی را که بی‌هوش شده‌اند
به خانه می‌رسانند.


- در
یک گروه روشنفکران:

اول برای همدیگر اشعار و
داستانهایشان را می‌خوانند و ازآثار همدیگر تعریف
می کنند تا حوصله‌شان سر برود، بعد یکی از آنها می
رود. آنوقت دو نفر دیگر پشت سر کسی که رفته است
حرف می‌زنند و از خودشان تعریف می‌کنند و بعد نفر
دوم هم می‌رود و نفر سوم علیه آن دو نفر یک نقد
درست و حسابی می‌نویسد و با اسم مستعار در مجله
چاپ می‌کند.


- در هنگام ورود به سالن
سخنرانی:

اول به هم تعارف می‌کنند که دیگری
زودتر وارد شود، اما قبول نمی‌کنند. قرار می‌شود
که اول کسی که بزرگتر است اول برود، اما استدلال
می‌کنند که بزرگی به عقل است، و هر سه اعتراف
می‌کنند که عقل شان از دیگری کمتر است. بعد قرار
می‌شود که از سمت راست وارد شوند، اما هر سه جوری
می‌ایستند که کسی سمت راست نباشد، در همین مدت
سخنرانی تمام می شود و قرار می‌شود از همدیگر
خداحافظی کنند. بعد از یک ساعت خداحافظی هر سه
اصرار می‌کنند که دونفر دیگر را به خانه برسانند،
اما چون هر سه ماشین دارند این اتفاق نمی‌افتد.


- در هنگام ورود به استادیوم فوتبال:

همان سه نفری که برای سخنرانی رفته بودند برای
تماشای فوتبال می‌روند و در هنگام ورود به سالن
فوتبال به دلیل اینکه 15 نفر همزمان می‌خواهند از
دری که فقط برای دو نفر امکان ورود دارد وارد شوند
همه‌شان زخمی شده و به بیمارستان منتقل می‌شوند.


- در یک سلول زندان:
اول سه نفری به
هم شک می‌کنند که مبادا طرف آدم فروش باشد. بعد
بدون اینکه یقین کنند طرف آدم‌فروش نیست تمام
اسرارشان را می‌گویند، بعد هر سه محکوم به
زندان‌های طولانی می‌شوند.


- در یک جزیره
تنها:

یک فرض: هر سه نفر مرد باشند
اول
یکی‌شان چلوکبابی ایرانی راه می‌اندازد، دومی
راننده تاکسی می‌شود و سومی چون برای برگشتن به
ایران دچار دپرسیون شده در حال شنا به سوی ایران
در آب غرق می‌شود.


فرض دیگر: یکی از این
سه نفر در جزیره زن باشد.

در این حالت هر دو
مرد عاشق او می‌شوند، بعد به خاطر اینکه به
رفیق‌شان نامردی نکرده باشند هردوشان به زن بی
اعتنایی می‌کنند، سالها می‌گذرد تا اینکه یک شب در
حال مستی یکی از دیگری می‌خواهد با زن ازدواج کند،
سر همین موضوع دعوا می شود و همدیگر را لت و پار
می‌کنند.


فرض دیگر: دو نفر از سه نفر زن
باشند

مرد عاشق هر دو زن می‌شود و یکی از زنها
از مرد خوشش می‌آید، اما مرد کلاس می‌گذارد و به
آنها بی‌محلی می‌کند. در نتیجه زنها هم یک انجمن
فمینیستی راه می‌اندازند و پدر او را در می‌آورند.


فرض سوم: هر سه نفر زن باشند
تمام
جزیره را می‌گردند و با چیزهایی که پیدا می کنند
یک قایق درست می کنند و خودشان را نجات
می‌دهند.

===================
منبع: مجله الکترونیکی مبین

  نوشته های دیگران ()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 167
بازدید دیروز:  4
مجموع بازدیدها:  136469
منوها
» درباره خودم «


«کشکول»

» آرشیو مطالب «

اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
شهریور 86
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

حاج جمال
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

» لوگوی دوستان «