<<ایرج میرزا>>
پس بیایید نه فقط یک روز از سال، که همه روزها رو روز مادر بدونیم. همیشه قدرشونو بدونیم. همیشه به فکرشون باشیم و یادمون باشه که:
روزی
مردی خواب عجیبی دید، اون دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه
می کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و
تندتند نامه هائی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها
را داخل جعبه می گذارند.
مرد
از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را
باز می کرد،گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از
خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند.
مرد پرسید: شما ها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت:این جا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان می فرستیم .
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است
مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر
خدایا شکرت!
=============================================
درایو Hybrid چیست؟
یک داستان نسبتا کوتاه و جالب
دو
دوست
دو دوست با پای پیاده از جاده ای
در بیابان عبور می کردند بین راه سر موضوع اختلاف
پیدا کردندو به مشاجره پرداختند یکی از آنها از سر
خشم بر چهر دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده
بود سخت آزرده شد ولی بدون آن که چیز ی بگوید روی
شن های بیابان نوشت : امروز بهترین دوست من بر
چهره ام سیلی زد . آن دو کنار یکدیگر به راه خود
ادامه دادند به یک آبادی رسیدند تصمیم گرفتند قدری
انجا بمانند . و کنار برکه آب استراحت کنند ناگهان
شخصی که سیلی خورده بود لغزید و د ربرکه افتاد
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را
نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت برروی
صخره ای سنگی این جمله را حک کرد امروز بهترین
دوستم جان مرا نجات داد . دوستش با تعجب از او
پرسید بعد از ان که من با سیلی تو را آزردم تو آن
جمله را روی شن های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله
را روی صخره حک می کنی ؟ دیگری لبخندی زد و گفت
وقتی کسی ما را آزار می دهد باید روی شن های صحرا
بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند ولی وفتی
کسی محبتی در حق ما می کند باید آن را روی سنگی حک
کنیم تا : هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.