سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«کشکول»
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
>>محمد سوری ( چهارشنبه 86/1/8 :: ساعت 2:30 صبح)

سلام
با ادامه خاطرات سفر به مناطق عملیاتی جنوب در خدمتتون هستم. خاطرات را تا هنگام ورود به دوکوهه بیان کردم و اما ادامه خاطرات:
پس از صحبت کوتاه آقای فضل الله نژاد (از مسئولین برگزار کننده اردو)، ساعت 9:30 وارد سالن غذاخوری خواهران شده و با یک عدد کره گیاهی و یک عدد مربا [بده بابا]، پذیرایی شدیم (نکته قابل توجه: بنده در کنار دست آقای فخری، مدیر محترم پارسی بلاگ، نشسته بودم - چه سعادتی). ساعت 10:30 در ساختمان ذوالفقار، یک راوی ناشناس در مورد دوکوهه شروع به صحبت کردند که من لینک فیلم آن را که حدود 15 مگابایت هست، قرار داده ام.
بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم - بخش پنجم - بخش ششم - بخش هفتم
بخش هشتم - بخش نهم - بخش دهم - بخش یازدهم - بخش دوازدهم - بخش سیزدهم
بخش چهاردهم - بخش پانزدهم - بخش شانزدهم
ساعت 11:30 اولین فال از وصیت نامه شهدا تقسیم شد که هر کس با یک نیت و یک صلوات، یکی از فال ها را انتخاب می کرد (اولین فال من: قسمتی از وصیت نامه شهید سید میر محمود بنی هاشم: "ما باید خودمان را آماده کنیم ما اگر معنویت نداشته باشیم، موفقیت نخواهیم داشت"). همچنین به همراه این فال، نشریه ای که تهیه شده بود هم پخش شد (ناقابله، همراه با 8 غلط املایی - جزیی از مسابقه است).
********
حسینیه حاج همت: بخشی از پادگان دوکوهه همراه با حوض معروف آن، محل راز و نیاز عاشقان الله، محل عبادت و خلوت دوستداران حق و زیارتگه همراهان مهدی (ع).
در ابتدا و قبل از عملیات خیبر، پادگان دوکوهه فاقد محلی سربسته برای برگزاری نماز جماعت و برگزاری دعا بوده است. کمی قبل از شروع عملیات خیبر، ساخت این حسینیه شروع می شود. پس از اتمام جنگ خیبر - که در آن سردار معروف جنگ، شهید همت، به شهادت می رسند و به سردار خیبر معروف می شوند - این حسینیه به یاد شهید همت، حسینه شهید همت نام می گیرد.

حسینیه حاج همت
فیلمی هم از حسینیه حاج همت و حوض کنار آن و البته شهدای گمنامی که در کنار این حسینیه به خاک سپرده شده اند با موبایل گرفته ام که حدود 2.3 مگابایت می باشد. برای راحتی دانلود، آن را بخش بخش کرده و لینک های آن را در زیر قرار داده ام.
بخش 1
بخش 2
بخش 3
*********
پس از خروج از پادگان در ساعت 11:35، ساعت 14:45 به اهواز وارد شدیم. ساعت 15:10 پس از ورود به مسجد 12 امام شهر اهواز و پس از برگزاری نماز جماعت، نهار لذیذی نوش جان کردم (نون و کباب و گوجه با همراهی نوشابه). ساعت 16:45 هم از این مسجد، خارج شده و به سمت آبادان حرکت کردیم.


مسجد 12 امام (علت نامگذاری به 12 امام که مشخصه - 12 بلوک که هر کدام نام یکی از ائمه بر آن نقش بسته)
نکته ای جالب از هنگام ورود به مسجد 12 امام: از اونجایی که موبایل اکثر بچه ها شارژ نداشت، به محض ورود به مسجد همه حمله ور شدن به سمت پریزهای برق (به جای اینکه حمله ور بشن به دستشو...... )
در همین مسجد، جناب فیلمبردار محترم همه برادران را وسط سالن مسجد جمع کرده و یکی یکی از اونها اعتراف گرفتن که وبلاگشون و آدرس اون چیه (همراه با سند و مدرک یعنی اینکه فیلم گرفتن که الان معلوم نیست این فیلم دست کیه؟!!! )
**********
عکس های دیگری از دوکوهه

کوزه گر، عاقبت در کوزه افتاد (آقا محمد - شکارچی صحنه ها و مناظر در اردو)


معلوم نیست این جماعت عظیم، روی زمین دنبال چی می گردن!! (احتمالا به دلیل نخوردن صبحانه، دنبال غذا هستن! )


یه پرنده نازنین که تو این بخش از ساختمان ذوالفقار جاسازی شده! (ببخشید آشیونه ساخته)




دو جمله یادگاری از دوکوهه


یک عالمه جمله زیبا


به سمت حسینیه گردان تخریب که برای خودش داستانها داره
(بعداً می گم)


یک عکس هنری!


یک عکس طنز (پاکدیده، بیا ببین!
)


آخرین عکس (روز برگشت - زینب خانم شیطون که اولش نمی ذاشت ازش عکس بگیرم ولی بعداً )
*********
بقیه خاطرات در پست های بعدی!

با علی
التماس دعا


  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( چهارشنبه 86/1/8 :: ساعت 2:22 صبح)

از حضرت زهرا (س‏) روایت شده که شبی قبل از خواب، حضرت محمد (ص) به ایشان گفتند: (ای فاطمه، نخواب مگر این که چهار عمل را انجام داده باشی: 1- یک ختم قرآن خوانده
باشی. 2- یک حج عمره و واجب به جا آورده باشی. 3- همه مومنان را از خود راضی کرده
باشی. 4- همه انبیا را از شفیعان خود قرار داده باشی.) حضرت در جواب تعجب دخترشان
فرمودند: (خدای متعال تمام این دستورات را برای ما مسلمانان سهل کرده است، به این
صورت که هر وقت سوره توحید را سه مرتبه بخوانی، ثواب یک ختم قرآن را برده ای و هر
وقت تسبیحات اربعه را بگویی، ثواب یک حج عمره و واجب را برده ای و هر وقت طلب
مغفرت برای رفتگان بنمایی آنها از تو خشنود می شوند و هر وقت به من و سایر انبیا
صلوات بفرستی، همه آنها شفیعان تو خواهند بود.)
============
http://khateratzendegi.parsiblog.com/:منبع
برای این دوست عزیز، کامنت گذاشتم که می خوام از وبلاگتون کپی کنم اما جوابی ندادند و از اونجایی که سکوت نشانه رضایت است، من هم این عمل پسندیده را انجام دادم!


  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( چهارشنبه 86/1/8 :: ساعت 2:15 صبح)

سلام
حدود 10 روز از سفر به مناطق جنوب می گذره و من هنوز فرصت نکردم خاطرات سفر را بنویسم. از طرفی 8 مسابقه تعریف شده (موندم کی تعریف کردن که من نفهمیدم - احتمالاً تو سفر برگشت که گروه سعادت همراهی منو نداشت ) که کلی جوایز ارزنده داره (احتمالا شامل خودکار، یک دور سواری مجانی با اتوبوس و ....).
**********
خاطرات سفر را از شروع سفر براتون خواهم گفت.
**********
حرکت از حرم مطهر امام بود. قرار بود راس ساعت 12 حرکت شروع بشه، اما ساعت 11:30 که با حامد آقا تماس گرفتم، عرض کردند، 12:30 بعد از اقامه نماز ظهر و عصر حرکت خواهیم کرد (زهی خیال باطل).
بعد از نماز و با کلی صرف وقت (در این فرصت استثنایی به شناسایی همسفران پرداختیم) و پس از سخنرانی فرمانده کل اردو (رئیسی که به قول خودش فوقش لیسانس منظورم همون فوق لیسانس علوم سیاسی خونده و تو مباحثه و سخنرانی کم نمیاره) در ساعت 14:15 که تا نیم ساعت دیگه حرکت می کنیم، بالاخره سفر ما به سرزمین نور و روشنایی (سرزمین ادیسون) ساعت 17:15 شروع شد.
سه تا اتوبوس بود که یکی برای بانوان محترمه، دیگری برای متأهلین عزیز و آخرین اتوبوس (از همه بهتر لابد) برای برادران بزرگوار و ایمانی.
حرکت به سمت قم بود که ساعت 19:15 وارد قم شدیم و به سمت سازمان ملی جوانان قم حرکت کردیم.
اونجا، قرار بود تعدادی از وبلاگ نویسان عزیز را سوار کنیم. برادران بزرگوار قمی که خیلی معطل ما نمونده بودن! از ما پذیرایی گرمی (با چایی داغ) به عمل آوردن و بعد از اون، وضو، نماز و مجددا بازگشت به اتوبوس. ساعت 20:30 حرکت مجدد از قم شروع شد. بعد از سوار شدن، اولین (و البته آخرین) پذیرایی بین راهی انجام شد (کیک و آب میوه و موزهای گندیده - به علت معطلی بیش از حد ما برای خورده شدن آنها ). ساعت 22:30 بالاخره تصمیم گرفته شد که به این جماعت بیچاره و گرسنه، شام هم داده شود (سالاد الویه به همراه هیچی - در ماشین). بعد از اون هم که معلومه، لالایی تا ساعت 6:05 که برای نماز صبح ما رو از خواب ناز بیدار کردن (البته ما به دلیل مشغولیت به نماز شب، بیدار بودیم ). نماز صبح به جماعت در پل دختر، برگزار شد. راننده محترم تا ساعت 7 در حال استراحت بودن (آخه واسه یک سفر طولانی یک راننده بدون شاگرد کافیه). ساعت 8:50 بود که رسیدیم به پادگان دوکوهه.
پادگان دوکوهه که پادگان حاج احمد متوسلیان و مربوط به لشکر 27 محمد رسول الله می باشد، تقریبا در 150 کیلومتری اهواز قرار دارد و به عنوان عقبه نیروهای ایرانی استفاده می شده است. به عبارتی بسیاری از شهدای ما از این پادگان مقدس عبور کرده اند.
این پادگان قبل از انقلاب برای ارتش ساخته شده و ساختمان های 5 طبقه موجود در آن برای اسکان خانواده های کادر ارتش ساخته شده و یا در حال ساخت بوده است. در زمان پیروزی انقلاب، این ساختمان ها دست نخورده باقی می مانند تا بعد از جنگ تحمیلی که برخی از آنها تکمیل شده و هم اکنون در اختیار خانواده های ارتش می باشد.
این پادگان در ابتدا در اختیار نیروهای ارتش بوده ولی به درخواست شهید حسن باقری و محسن رضایی از شهید صیاد شیرازی - فرمانده نیروی زمینی وقت ارتش - از این پادگان به عنوان محلی برای سازماندهی نیروهای مردمی استفاده می شود.
برای ورود به پادگان حدود 20 دقیقه منتظر بودیم از آن جهت که حدود 15 اتوبوس که شب قبل را در پادگان به سر برده بودند (کاروان های مختلف دانشجویی و مردمی)، در حال خروج از پادگان بودند.

نکته: برای دیدن عکس در اندازه واقعی آن، روی آن شیفت و کلیک کنید.
**********
خاطرات مربوط به پادگان را در پست بعدی می نویسم.


  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( دوشنبه 86/1/6 :: ساعت 2:56 عصر)

سلام
یک نرم افزار کاربردی برای دوستانی که دلفی کار هستند:
این نرم افزار که در واقع مکملی برای محیط IDE دلفی می باشد، امکانات زیادی به محیط کد نویسی دلفی اضافه می کند.
دوستانی که با محیط دلفی آشنایی دارند، می دانند که در نسخه های قبل از 8 که بر پایه دات نت طراحی نشده اند، مثلا وقتی چند Begin و end تو در تو داشته باشیم، با مشکل مواجه می شویم و تنها راه رفع این مشکل، ایجاد تورفتگی های مناسب در کد است. توسط این نرم افزار، بین هر جفت Begin و End، یک خط رنگی رسم می شود که برای تمایز حلقه ها از یکدیگر بسیار مناسب است. یا مثلا وقتی مکان نما را به قبل از علامت ")" منتقل کنید، بلافاصله "(" مربوط به آن هم توسط این نرم افزار شناسایی شده و هر دو به رنگ قرمز در می آیند.
به تمامی دوستانی که درس مباحث ویژه و چند زبانه سازی با من دارند پیشنهاد می کنم حتماً این نرم افزار را که حدود 3.2 مگابایت حجم دارد، دانلود و نصب کنند.
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم

  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( دوشنبه 86/1/6 :: ساعت 2:23 عصر)

متن زیر که در مورد عشق و روابط عاشقانه هست، به نظر میاد خلاصه ای از یک مقاله باشه که واستون قرار دادم و امیدوارم استفاده ببرید:
==================



نوشتار
حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است ؛


الف ) تعریف عشق



نویسنده پس از آنکه از قول مولانا و محی الدین عربی می آورد
که هر کس عشق را تعریف کند ، آن را نشناخته است ، تعریف مرحوم
دهخدا از عشق را آورده و نهایتا سخن سهروردی را نقل می کند که
عشق افراط الحب ( محبت شدید ) است . نکتة مهمی که در ارتباط
عاشقانه بین دختر و پسر مفید و قابل توجه است اینکه از نگاه ابن
مسکویه رازی ، عشق افراط در محبت است و از دوستی خاص تر و
محدودتر است و عشق جز بین دو نفر امکان ندارد .


اما عشق از
سویی « شیفتگی » که محبت شدید اما یک طرفه است متمایز است و از
سویی دیگر : عشق از « هوس » که ترابط بین افراد فراوان است ،
متمایز می شود . کلام و نگاه عاشقانه ، صادقانه و خالصانه است
اما کلام و نگاه هوس آلود مبتنی بر دروغ ، ریا و نفاق است . محور
عشق ، دگر خواهی است و محور و مدار هوس ، خودخواهی و ...



در
این مقاله بدون بحث از حسن و قبح عشق ، عشق در معنای محبت شدید
بین دو فرد بعنوان یک واقعیت ( Fact ) بیرونی و برخی ابعاد و
اوصاف و شرایط آن مورد توجه و بحث قرار می گیرد .



ب ) اقسام
عشق



عشق در یک معنا به دو قسم حقیقی و مجازی تقسیم می شود .
در عشق حقیقی ، محبوب خداوند و صفات و افعال اوست و لکن در عشق مجازی
محبوب و معشوق ، ظواهر دنیوی است و رابطة عاشقانة دختر و پسر نیز
از اقسام عشق مجازی و از مصادیق عشق زمینی محسوب می گردد.



از
نگاهـی دیگر مجموعة روابط عاشقانة زن و مرد در چهار شکـل « عشق
مرد به مرد ، مرد به زن ، زن به زن ، زن به مـرد » خلاصـه می شود
. در روابط دختر و پسر یک شکل ( یعنی عاشق پسر و معشوق دختر )
بسیار کثیرالمصداق تر و متدوال تر است ، زیرا ؛



اولا : زن از
مرد و به تبع آن دختران از پسران زیباترند و زیبایی نیز عشق
آفرین است . از آنجا که زنان و دختران در مقایسه با مردان و
پسران عموما و غالبا زیباترند و در نتیجه مجذوب ، محبوب و معشوق
پسران واقع می شوند .



ثانیا : شاید در فلسفة چنین زیبایی
برای دختران در مقابل پسران بتوان گفت که خالق آدمیان ، از آن رو
جنسی را بر جنس دیگر ترجیح داد که تـوازن بین این دو جنس در بعد
« جسمـی» برقرار گردد . اگر آدمـیان دارای سه بعد « قلب و دل » ،
« عقـل » و « جسم » اند ، غالبا پسران از دختران در حوزة جسمی
نیرومند تر و قوی ترند ، اما زیباتر بودن دختران از پسران باعث
می شود که پسران با همة قدرت ، ادعا و... اسیر دختران شوند و در
روابط عاشقانه برای آنها فداکاری کنند ...



ثالثا : هویت جنسی
دختر و پسر همسان نیست ( گر چه هویت انسانی برابر دارند ) و چون
دختران زیباترند ، اگر زیبایی های خود را نابجا عرضه کنند ، هم
ارزان فروخته می شوند و هم ممکن است برایشان خطرساز باشد . از
این رو پوشش برای دختران جوان و مؤمنه توصیه شده است و فلسفة حکم
حجاب و پوشش را باید در زیبایی دختران نسبت به پسران
دید.




رابعا : از آنجا که عشق و زیبایی قرین یکدیگرند و نیز
دختران مظهر و نماد زیبایی اند ، از این رو حتی در توصیف و بیان
زیبایی معشوق حقیقی نیز از ویژگی های زنان و دختران ( چشم ، ابرو
، لب ، خال ، زلف ، گیسو و ... ) بهره برده اند .





کتمان یا
اعلان عشق









در احادیث شیعی « کتمان عشق » مورد توجه قرار
گرفته و آمده است : آنکه عاشق گردد ، پس آن را کتمان کند و عفیف
بماند و بمیرد ، شهید است . و یا : کسی که عاشق شود و آن را
کتمان کند و عفیف بماند و صبر کند ، غفران خدا برای اوست و او را
داخل بهشت می کند.







چند نکته از احادیث فوق قابل استنتاج است
:




1) تعبیر عف یعنی عفیف و پاک بودن عشق ، مربوط به عشق مجازی
است و عشق حقیقی آلوده و غیر عفیف نمی تواند باشد . پس مراد از
عشق در این روایات ، حداقل عشق مجازی نیز هست .



2) این احادیث
تصریح ندارند که عاشق ، عشق را از چه کسانی مخفی دارد . پاسخ
صحیح تر آن است که فرد عاشق ، عشق خود را نه از معشوق ، بلکه
نسبت به دیگران کتمان کند و بپوشاند و پرده دری نکند . این تلقی
از آن رو اهمیت دارد که عشق را معارض نیک نامی و قرین با پرده
دری می دانند . به قول حافظ :



ای دل اندر عاشقی تو نام
نیکو ترک
کن که
ابتدای عشق رسوایی و بدنامی است آن



و به قول سعدی
: سعدیا دور نیک نامی
رفت
نوبت عاشقی است یک چندی



3) تأکیـد برعشق کتمان شده و قرین با
عفاف برای کسب بالاترین درجه و مقام ( رسیدن به مقام شهادت ) ،
به معنای مراتب پائین تر و کم امتیاز تر عشق مجازی نیست ، مثلا
اگر عاشقی با رعایت عفاف ، در رعایت شرط کتمان کاملا موفق نباشد
، گر چه اجر شهید ندارد ، اما معلوم نیست این عشق را بتوان مطرود
و مذموم تلقی نمود.



4) گاهی شکل ظهور و محمل تجلی عشق برای
رعایت عشق ، محمل های موجه و مقبول است . مثلا در عین اینکه دختر
و پسری سوزها و گدازها ، بی خوابی ها ، آتش ها و .. را واجدند ،
اما این معاشقه بین آنها در قالب کار اداری ، علمی ـ پژوهشی ،
فعالیت های اجتماعی و… ظهور و نمود پیدا می کند .



5) علاوه بر
دو راه « بی عشقـی و نیک نامی » و « عاشقی و رسوایی و بدنامی »
می توان گـروه و گزینة سومی فرض نمـود که هم عاشق اند و هم با
کتمان سر ، نیک نام و سالم می مانند . این نگاه به عشق چقدر با
روابط ناسالم هوس آلود که نام عشق بر آن می نهند و در جامعة ما
وجود دارد ، متفاوت است .



د ) علم قبل از عشق و بعد از آن




اگر مرکزی ترین و محوری ترین بحث در روابط دختر و پسر ، عشق
و رابطة عاشقانه است ـ زیرا بنیاد خانواده نیاز به وجود عشق دارد
ـ اما مهم ترین ویژگی عشق ، ارتباط آن با علم و آگاهی است . علم
و عشق از دو جهت رابطه دارند : علم پس از عشق و قبل از آن .




علم پس از عشق بدین معنی است که دختر و پسری از شکل گیری
رابطة عاشقانه ، نسبت به هم شناخت ، آگاهی و علم پیدا کنند . به
تعبیر حضرت امیر در نهج البلاغه ( خطبه 109 ) کسی که عاشق چیزی
شود ، چشم اش کج و قلب اش مریض می شود و با چشم غیر درست می بیند
و با گوش ناشنوا می شنود . علم پس از عشق چندان معتبر و دقیق
نیست و چنین رابطة عاشقانه ای اگر در همین سطح بماند ، آسیب پذیر
است.



اما علم قبل از عشق ، یعنی قبل از آنکه دختر و پسری به
یکدیرگ دل بسپارند ، باید آگاهانه و با شناخت و علم از یکدیگر به
هم نزدیک شوند . اگر رابطة عاشقانه متکی به آگاهی های لازم فردی
و اجتماعی مخاطب باشد ، این رابطه به زودی آسیب نمی بیند و در
صورت تأسیس خانواده به تبع آن نیز ، این خانواده پایدار و آرام و
ماندگار خواهد بود.



هـ ) نتیجه گیری



1) در یک نگاه می
توان گفت که دختر و پسر برای یکدیگر خلق شده و در کنار هم مکمل
یکدیگرند . ولی برای اینکه این تعامل شکل سالم بگیرد ، اولا :
باید در قالب عشق باشد و از این دوستی های ناسالم و ارتباطات
فاسد رهایی پیدا کنیم . ثانیا : باید بدانیم که سالم ترین
ارتباطات دختر و پسر در فضای خانواده ثمر داده و نمود می یابد .
از این رو بهترین رابطة عاشقانه دختر و پسر ، آن شکلی است که
منتج به نهاد مقدس خانواده شود ؛ از نیازهای دختران و پسران ،
نیازهای جنسی است و مدعا آن است که تنها یک دختر و یک پسر در
قالب موجه و مشروع می توانند نیاز جنسی خود را برآورده نمایند و
این بستر مناسب ، خانواده است .



2) جدای از نگاه های مذموم
امثال امام محمد غزالی و ملامحسن فیض کاشانی به عشق ، می توان
گفت که بهترین و عمیق ترین غذای دل ، عشق است . اما باید به قول
دکتر علی شریعتی بین عشق و ایمان پل زد تا از آفات آن مصون ماند
. شریعتی ایمان بی عشق را زندانی پر از زنجیر و غـل و بند می
داند که روح را می میراند و دل را ویرانه می سازد . ( گفتگوهای
تنهایی ، ص 86 ) .



همان گونه که عشق بی ایمان آسیب زا است ،
در آسیب شناسی روابط عاشقانة دختر و پسر باید توجه داشت که عشق
مبتنی بر جهل و عـدم آگاهی و صرفا متکی بر احساس نیز سوزنـده است
و ممکن است منجر به شکست در روابط عاشقانه شود . از این رو هرگز
نباید به داده های محصول عشق بسنده نمود و پیش از ورود به فضای
عشق ، نباید آن را آسان گرفت که به قول حافظ :



الا یا ایها
الساقی ادر کاسا و
ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها

===============
منبع: http://www.takchin.com/magazine/ravabet.htm

  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( پنج شنبه 86/1/2 :: ساعت 12:16 عصر)

1- روش جوادی:

یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت
برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن
راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به
اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می
افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری
طرف کلی اصرار میکنه که برسونت.اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه
می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون
تعقیبت کنه... تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با
اوس کریمه.



2- روش یاهو مسنجری:

این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم
نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی
بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده
کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که
خر بیار و باقالی بار کن!!


نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت
اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!



3-روش بچه خر خونی:

همون داستان جزوه و این که خودت واردی.

نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد
دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب
نکنی!


4-روش خرکی:

جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی.




5-روش مذهبی خفن:


چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی .
تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می
کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی
...ایشالا که حاجتتو میگیری.

نکته:خواهر التماس دعا



6-روش از ما بهتران:

لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!



7-روش بچه مثبت:

طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش
می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله
رو می گه.

نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟



8-روش عرفانی:

میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست.یه جوری که انگار
حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات
گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری. اینجاست که طرف با خودش
فکر می کنه:

اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته!

نکته:

این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از
کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن
آب بوجود اومده.


9-روش لوس گری:


یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم
که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته.
حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلال از
ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا
اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست.




10-روش شهرستانی:

یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می
کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و
بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف
باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه!

نکته:

اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه.
  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( پنج شنبه 86/1/2 :: ساعت 12:16 عصر)




به نام تک تیر انداز عشق




ماه در چمن عزیزم اگر می دانستی که من چقدر عاشق چشمان سیاهت شده ام , از ذوق می مردی (!!)

گلم , از روزی که تو را سر کوچه دیدم قلبم ترک عمیغی خورده (!) هر چند
پشتت به من بود و داشتی با منیژه خانوم هرف می زدی, ولی سوز نگاهت که در
چشم منیژه خانوم منعکس شده بود چون تیری به قلب عاشق من فرو رفت ...!! آه
چه دردی هم داشت لامسب ! به جان مادرم ,از آمپول هم دردش بیشتر بود .

5 روز غذا نخوردم ... بعد از آن 4 روز نان خشک خوردم (تازه آن را
هم نمی خاستم بخورم, به زور در هلقومم چپاندند ) تا همین دیروز که مادرم
آغا قلام را واسته کرد که بیاید راضیم کند غذا بخورم .


غسم خورده بودم تا زن من نشدی هیچی نخورم ولی به جان ماه در چمن که از
موتورم هم برایم عزیزتر است , دیروز مجبورم کردند یه پیاله آبگوشت بخورم ,
جایتان خالی دو تا پیاز هم خوردیم.. کلی چسبید ,هنوز هم بویش در فضا به
مشام می رسد... با یه کیسه (!!) بزرگ سبزی خوردن.

ماه در چمن عزیزم, اگر زن من بشوی خیلی خوب می شود , 12 تا بچه
قد و نیم قد و یک شوهر رشید مثل من خواهی داشت ... دیگه از خدا چی می خوای
؟؟!!


راستی من سیکل هم دارم یعنی امسال که دیپلمم را گرفتم تا چند سال بعدش هم
ان شاالله سیکلم می گیرم . شنیدم شما هم سواد داری ... این خیلی خوب است,
من اصلن مخالف سواد دار شدن ضعیفه ها نیستم .



ماه در چمن عزیزم , باور کن خیلی شعر در ظهنم آماده کرده بودم تا برایت بنویسم , اما الان ظهن عاشقم یاری نمی کند ,جز این یکی:




" نگاهم با نگاهت کرد برخورد ز دانش دل پیر برنا بود "


آه ماه در چمن, همه جا تو را می بینم ...وقتی پشت موتورم (اسمش هرکول
است, پیشکش) مینشینم روزی هزار بار نزدیک است تسادف کنم, دائم تو مقابل
چشم هایم هستی , همه جا اسم قشنگت را نوشته ام ..روی دیوارهای خانه ی
خودمان و آغا قلام , روی چرخ هرکول, رو تلفن عمومی , صندلی اتوبوس , روی
دیوارهای دستشویی پادگان ...همه جا ...همه جا ...

چند وقت پیش از شهر برایتان یک جفت کفش قرمز خریدم که جلویش گل
گلهای بنفش داشت , مثل خودت جیگری بود که نگو . ان شاالله که خوشتان
بیاید, فقط شماره ی پایتان را نمی دانستم برای همین عباس ریزه را فرستادم
از دیوار خانه تان پرید پایین یک لنگه دمپایی کش رفت, گفت این مال ماه در
چمن باید باشد .من هم همان سایز کفش برایتان خریدم ...فقط جان من شماره ی
پای شما 28 است ؟؟!!!!!!!!! اشکالی ندارد امیدوارم که عباس ریزه دمپایی
خاهرتان را اشتباه کش نرفته باشد . مهم تفاهم است که ما بسیار داریم به
نظر من ازافه هم داریم .. می توانیم ازافه اش را بدهیم به آغا قلام و زنش
که دیگر اینقدر هر شب دعوا نکنند, گناه دارن


قول میدم ..قول میدم تا وقتی جوون و خشگلی و منم بی پولم زن دوم نگیرم. (!!!)




دیروز هی تو چشمای منیژه خانوم نگاه می کردم ببینم آیا هنوز اثری از انعکاس نگاه شما در آن هست یا نه؟

اما نمی دانم چرا منیژه خانوم با دمپایی بر سرم زد, که این بی حیای هیز را از اینجا ببرید !!! ()


مرده شورش را ببرند , دور از جان شما چشم هایش شبیه چراق های هرکول بود ! مو به تن آدم صیخ می کرد !!!




خوب نازنینم , بهترینم, عسلم , به اجبار نامه را به پایان می رسانم که سر نازنینتان درد نگیرد.



شما را به خدا غسم می دهم تا من برگردم با کسی ازدواج نکنید ...



امضا : خاک پای شما : پنجه علی سیاه در قلعه گرز آبادی اصل



  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( پنج شنبه 86/1/2 :: ساعت 12:15 عصر)




در
دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهموم
بازاریابی به دانشجویان خود بود








شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، به این میگن
بازاریابی
مستقیم







شما در یک مهمانی به همراه
دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش
خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش
دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر
ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن

تبلیغات







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش
تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با
من ازدواج کن" ، به این میگن

بازاریابی تلفنی







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به
یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش از
روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو
باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین
و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج می کنی؟" ، به این میگن

روابط عمومی







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و
میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می
کنی؟" ، به این می گن

شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما
می کنه ، به این میگن
پس
زدگی توسط مشتری







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله
میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می
کنه ، به این می گن
شکاف
بین عرضه و تقاضا







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل
از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به
دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج
کن" به این میگن
از بین
رفتن سهم توسط رقبا







شما در یک مهمانی ، یک دختر
بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل
از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من
ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن

منع ورود به بازار

  نوشته های دیگران ()
>>محمد سوری ( چهارشنبه 86/1/1 :: ساعت 7:1 صبح)

سلامی به سبزی بهار
امیدوارم که سال خوبی را شروع کرده باشید، همراه با دعا برای سلامتی و موفقیت خود و خانواده خود.

برای شروع چند تا متن برای SMS واستون می فرستم که شاید به دردتون بخوره:
1)‌ نوروز یادگار صداقت جمشید، عشق فرهاد، عظمت کوروش و غرور پارسیان بر شما مبارک باد. سال خوبی داشته باشید.
2) خدای اطلسی ها با تو باشد، پناه بی کسی ها با تو باشد، تمام لحظه های خوب یک عمر، به جز دلواپسی ها با تو باشد، نوروز 86 مبارک.
3) نوروز، طلیعه ظهور زرتشت، یادگار صداقت جمشید، میراث ماندگار کوروش، آیین باستانی قوم آریا بر شما مبارک.
4) دلت شاد و روزگارت خوش، جیبت پر پول و سایه عشق همیشه مستدام.
5) یک نفس یاد خدا، یک نفس خاطر آسوده و شاد، یک بغل شبنم آرامش صبح، یک هزار آینه از جنس دعا، همه تقدیم تو باد.
6) سایه حق، سلام عشق، سعادت تن، سرمستی بهار، سکوت دعا، سرور جاودان، "این است هفت سین آریایی، پیشکش شما"، نوروز مبارک .....
7) سال نو مبارک "لبخند بهانه ای است برای زنده بودن" تمام لحظاتتان سرشار از این بهار باد. همراه با بهترین آرزوها ....
8) وقتی که سفر به درون را آغاز کردید عشق آغاز می شود ... و بهار سرآغاز سفر است. دادار نگهدارتان. نوروز مبارک
9) در طلیعه بهاری دل افروز، صمیمانه ترین شادباش های نوروزی را تقدیم می دارم.
10) سیب دلت همیشه سرخ، آبی روحت همیشه زلال، گل وجودت همیشه شاداب، خورشید زندگیت همیشه تابان باد. سال نو مبارک ...
11) دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم. نوروزتان پیروز و عیدتان مبارک.
12) "نوروز" زیباترین سرود آفرینش این یادگار ابر مرد باستان - جمشید - و میراث بزرگ دانای ایران زمین - کوروش - خجسته باد.






  نوشته های دیگران ()
<      1   2      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 75
بازدید دیروز:  4
مجموع بازدیدها:  136377
منوها
» درباره خودم «


«کشکول»

» آرشیو مطالب «

اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
شهریور 86
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

حاج جمال
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

» لوگوی دوستان «