سلام
نتونستم ننویسم!
به عنوان یک فرد شرکت کننده در این
اردو، وظیفه اخلاقی و شرعی خودم می دونم که از اون دفاع کنم.
اول یه نگاهی به این لینک و این لینک بندازید تا
حساب دستتون بیاد که چه خبره.
یه عده که اصلا تو این اردو شرکت
نداشتن، نشستن و به اصطلاح خودشون مختلط بودن اردو را به نقد کشیدن.
من نه این دفتر توسعه را می شناختم نه
آقای احسان بخش را، نه آقای حسین پور و نه هیچ کس دیگری. من تازه وبلاگ نویس شده
بودم و مطمئن هستم که به دعوت شهدا به این جمع پیوستم و افتخار می کنم که تو این
جمع بودم.
اول از همه شما تو این پست، یک عکس
گذاشتین که شخصی (به ادعای عکاس این عکس، یک پسر بچه شاید 12 ساله و نه از بچه های
این اردو) در حالی که یه مین تو دستشه، رو دستش یه شماره نوشته.
با اون دید منفی که من از شما نویسنده
محترم متوجه شدم، احتمالا فکر کردید این شخص قصد داشته شماره بده به دیگران یا
شاید هم از دیگران شماره ای گرفته.
جالبه به نظرم شما اونقدر پاک و معصوم
هستید که در دوران دانش آموزی خود اصلا تقلب نکردید و هیچ وقت نشده که تو خیابون
یا جای دیگه نیاز به کاغذ داشته باشید، اما دم دستتون نباشه و مجبور نشدین که
شماره یا عدد یا اسم یا هر چیز دیگه ای را روی دستتون بنویسید.
اگر هم این کار را انجام داده اید، شاید
به خود بگویید چرا روی دست راست این شخص نوشته شده، لابد یک نفر به او شماره داده
(چون شیی شبیه به چادر هم در تصویر دیده می شه) و اون شخص روی دستش نوشته.
آیا این فکر به ذهن شما نرسید که فقط ما
تنها به این سفر نرفتیم و هزاران نفر از سرتاسر ایران به این سفر معنوی اومدن. باز
هم اگه این شخص از گروه ما بود، آیا به ذهنتان نرسید که شاید چپ دست باشد و خودش
این شماره را نوشته باشد؟ یا شاید شماره یکی از دوستان هم جنس خود را نوشته و
...........
در پست بعدی، عکسی قرار داده اید که در
آن تصویر بچه های گروه در کنار خواهران دیده می شوند.
شاید منظورتان از این عکس این بوده که
طعنه ای به مختلط بودن اردو زده باشید.
نکته جالب در این عکس می دونید چیه؟ اون
شخصی که پشت به عکس ایستاده وسط جمع (با پیراهن و شلوار قهوه ای)، من هستم. لابد
از خودتون می پرسید، این پسره اینجا چی کار می کنه و یا تو فکر چیه؟ چرا اینقدر
نزدیک به خواهران ایستاده.
جهت اطلاعتون باید عرض کنم بنده در حال
فیلمبرداری با دوربین موبایل خودم بودم. اتفاقا این فیلم را هم آپلود کردم. می
تونید ببینید.
همه اینها به کنار!
چرا اینقدر منفی بافی و البته خیال بافی؟!!!
شما که تو این اردو حضور نداشتید؟!!! این بخش حذف شده است که می توانید دلایل آن را در این لینک ببینید.
شما که از جو معنوی اون خبر نداشتید. این بخش حذف شده است که می توانید دلایل آن را در این لینک ببینید.
در پست های آتی که بقیه خاطرات را می
نویسم، فایل های صوتی که با موبایل خود ضبط کرده ام را نیز قرار خواهم داد.
پیشنهاد می کنم حتما دانلود کنید. گوش کنید. اون صدای ضجه ها و ناله هایی که
خواهید شنید، صدای ضجه همین بچه هاست که با شنیدن نام حسین (ع)، زهرا (س)، رقیه
(س) و .... صدای ناله هاشون بلند می شد. (اگه نیاز می بینید، اون ها را سریعتر
برای شما یه جا آپلود کنم و لینکشو
بفرستم).
چطور به خودتون اجازه می دید، به بچه
های حاضر در این اردو تهمت بزنید؟!!! چطور می خواید جواب خدا را بدید؟!!! اصلا فکر
نکنم واستون مهم باشه. چرا که اگه مهم بود، اینجوری فکر نمی کردید! اینجوری دچار
سوء ظن نمی شدید.
همین خدایی که شما ازش دم می زنید، تو
همون کتاب آسمونیش که به اون اعتقاد دارید (!) در سوره حجرات آیه 12 میگه:
"یا ایها الذین ءامنوا اجتنبوا
کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ولا تجسسوا و ......."
"این اهل ایمان از بسیار پندارها
(و ظن بد) در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظن و پندارها (باطل و بی حقیقت و)
معصیت است و نیز هرگز از حال ....."
شما اونقدر چشماتونو روی حقیقت بستید که
نمیدونید تو شلمچه (که قطعه ای از بهشته)، توی طلاییه (که خون هزاران شهید اونجا
ریخته شده) و ........ حتی اگه شخصی بخواد گناه کنه، نمی تونه. به خدا قسم می گم
نمی تونه.
نمی دونم تا حالا رفتید اونجا یا نه. چه
رفته باشید، چه نرفته باشید، پیشنهاد می کنم حتما یک بار دیگه برید اونجا. ولی این
بار بدون هیچ گونه منفی بافی و خیال بافی. بدون هیچ گونه توجه به اطراف. برید
ببینید اونجا چه خبره. اصلا معنویت که می گن یعنی چی! شهید و شهادت یعنی چی! خدا
کیه! بوی عطر شهدای گمنام طلائیه از کجاست؟!!!
دوست دیگری گفته بودن: "البته اگر
وقت داشتم می رفتم وجلوی هرنوع رفتار آلوده ای را می گرفتم."
من موندم این دوستمون از کجا متوجه
رفتارهای آلوده شدن! شما که اونجا حضور نداشتی چگونه با این قاطعیت صحبت می کنی که
جلوی هر نوع رفتار آلوده ای را می گرفتی؟ شما حتی از کلمه "احتمالی" هم
استفاده نکرده اید. به عبارتی مطمئن هستید که اونجا رفتارهای آلوده ای صورت گرفته!
درسته که شاید شما فقط نوشته های دوستان
را از وبلاگ آنها کپی کرده باشید، اما آیا همه نوشته ها (اون هم خاطرات یک سفر)
همراه با شرح و توصیف کامله؟ شاید من یک جمله بنویسم که فقط افراد حاضر در اردو
بدون معنای اون چیه.
اصلا میدونید چرا به آقای احسان بخش
گفته شد زن ذلیل و فیمینیست و ..... اصلا از کسی پرسیدید تا جوابتونو بده؟!!
من نمی خوام از ایشون دفاع کنم و یا
ایشونو نقد کنم. من فقط واقعیت موجود را میگم. اون چیزی که دیدم. گفتم که من ایشون
را از قبل نمی شناختم.
ایشون به عنوان یکی از دست اندرکاران
برگزار کننده اردو، هر کاری را ابتدا برای خواهران انجام می دادن مثلاً تهیه غذا،
تغذیه بین راه و .... و البته همه ما می دونیم که در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما، در
هر مراسمی، ابتدا برای خواهران غذا حاضر می شود و اول به اونها توجه می شه و سپس
برای برادران. و از طرفی ایشون، مسئول هماهنگی اتوبوس خواهران هم بودن.
یکی از اشخاصی که به ایشون می گفت زن
ذلیل من بودم. و تنها دلیلم هم همان بود که گفتم. به عنوان مسئول گروه خواهران،
ابتدا مواد غذایی را برای آنها تأمین می کردند و ما هم به محض دیدن این وضعیت،
ایشان را زن ذلیل صدا می کردیم. (حامد جان ما رو ببخشید. اگه می دونستم یه عده
آدم مغرض هستن که درصدد تحقیر شما هستن، مطمئنا هیچ گاه شما رو با این لقب صدا نمی
کردم).
در مورد تنها انتقادی که به اردو وارده
یعنی بی نظمی هم باید عنوان کنم احتمالا این دوستان تا به حال یا در هیچ اردویی
شرکت نکرده اند و یا مشکلات اونو فراموش کردن. هر اردویی که من در اون شرکت کردم،
بعضی بی نظمی ها رو داره. که این بی نظمی ها اصلا جزئی از اردو محسوب می شه.
اونهایی هم که ادعا می کنن ما هر اردویی
رفتیم، با نظم بوده، ببینید اصلا چیزی از اون اردو یادتون مونده. کدوم بخش از اون
واستون به عنوان خاطره مونده!
در حالیکه لحظه لحظه این اردو، خاطره
است. هر وقت به هم می رسیم می گیم: یادته ساعت 2 نیمه شب به ما شام دادن! یادته
ساعت 8 شب، نهار دادن و ....
اینها همه نمک این اردو بوده. اگه اینها
نبود که اسمش اردو نبود.
روز آخر موقع خداحافظی که من دوکوهه از
بچه ها جدا شدم، آقای حسین پور به من گفتند حلال کنید اگه مشکلی بود. می دونید
جواب من چی بود؟! گفتم: اتفاقا من به این مسائل عادت دارم و بدون اینها، اردو که
اردو نمی شه. میشه هتل.
در نهایت توصیه می کنم عکس های اردو را
باز هم با دقت تماشا کنید. بعضی از خواهران حتی روبند بر صورت داشتند، به عبارتی
دیگر، حداقل اینکه شما حق تهمت زدن به همه افراد حاضر در اردو را نداشتید.
امسال سال اتحاد و انسجام ملی تعریف
شده! بیایید نگذاریم دشمنان از ما سوء استفاده کرده و بین ما تفرقه بندازن.
به امید ظهور حضرت مهدی (ع) برای رفع
تفرقه و شکست دشمنان دین و اسلام.
====
اینجا رو هم ببینید.
====
شرمنده که این پست اینقدر طولانی شد. ولی لازم بود.
در پایان باز هم تأکید می کنم، من نه بر اساس شناخت قبلی خود بلکه بر اساس آنچه که دیده ام به قضاوت نشسته ام. پس رفتارهای گذشته و آینده اشخاص حاضر در اردو را تأیید و یا رد نمی کنم. ضمنا به یاد داشته باشید که گذشته هر شخصی ممکن است با حال او متفاوت باشد و آن شخص تغییر کرده باشد و یا اینکه در آینده تغییر کند.
ضمنا بنده هیچ بحثی در مورد خوبی و یا بدی برگزاری اردوهای مختلط نکرده ام و همچنین در مورد چت با نامحرم هم صحبتی نشده است.
نوشتار
حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است ؛
الف ) تعریف عشق
نویسنده پس از آنکه از قول مولانا و محی الدین عربی می آورد
که هر کس عشق را تعریف کند ، آن را نشناخته است ، تعریف مرحوم
دهخدا از عشق را آورده و نهایتا سخن سهروردی را نقل می کند که
عشق افراط الحب ( محبت شدید ) است . نکتة مهمی که در ارتباط
عاشقانه بین دختر و پسر مفید و قابل توجه است اینکه از نگاه ابن
مسکویه رازی ، عشق افراط در محبت است و از دوستی خاص تر و
محدودتر است و عشق جز بین دو نفر امکان ندارد .
اما عشق از
سویی « شیفتگی » که محبت شدید اما یک طرفه است متمایز است و از
سویی دیگر : عشق از « هوس » که ترابط بین افراد فراوان است ،
متمایز می شود . کلام و نگاه عاشقانه ، صادقانه و خالصانه است
اما کلام و نگاه هوس آلود مبتنی بر دروغ ، ریا و نفاق است . محور
عشق ، دگر خواهی است و محور و مدار هوس ، خودخواهی و ...
در
این مقاله بدون بحث از حسن و قبح عشق ، عشق در معنای محبت شدید
بین دو فرد بعنوان یک واقعیت ( Fact ) بیرونی و برخی ابعاد و
اوصاف و شرایط آن مورد توجه و بحث قرار می گیرد .
ب ) اقسام
عشق
عشق در یک معنا به دو قسم حقیقی و مجازی تقسیم می شود .
در عشق حقیقی ، محبوب خداوند و صفات و افعال اوست و لکن در عشق مجازی
محبوب و معشوق ، ظواهر دنیوی است و رابطة عاشقانة دختر و پسر نیز
از اقسام عشق مجازی و از مصادیق عشق زمینی محسوب می گردد.
از
نگاهـی دیگر مجموعة روابط عاشقانة زن و مرد در چهار شکـل « عشق
مرد به مرد ، مرد به زن ، زن به زن ، زن به مـرد » خلاصـه می شود
. در روابط دختر و پسر یک شکل ( یعنی عاشق پسر و معشوق دختر )
بسیار کثیرالمصداق تر و متدوال تر است ، زیرا ؛
اولا : زن از
مرد و به تبع آن دختران از پسران زیباترند و زیبایی نیز عشق
آفرین است . از آنجا که زنان و دختران در مقایسه با مردان و
پسران عموما و غالبا زیباترند و در نتیجه مجذوب ، محبوب و معشوق
پسران واقع می شوند .
ثانیا : شاید در فلسفة چنین زیبایی
برای دختران در مقابل پسران بتوان گفت که خالق آدمیان ، از آن رو
جنسی را بر جنس دیگر ترجیح داد که تـوازن بین این دو جنس در بعد
« جسمـی» برقرار گردد . اگر آدمـیان دارای سه بعد « قلب و دل » ،
« عقـل » و « جسم » اند ، غالبا پسران از دختران در حوزة جسمی
نیرومند تر و قوی ترند ، اما زیباتر بودن دختران از پسران باعث
می شود که پسران با همة قدرت ، ادعا و... اسیر دختران شوند و در
روابط عاشقانه برای آنها فداکاری کنند ...
ثالثا : هویت جنسی
دختر و پسر همسان نیست ( گر چه هویت انسانی برابر دارند ) و چون
دختران زیباترند ، اگر زیبایی های خود را نابجا عرضه کنند ، هم
ارزان فروخته می شوند و هم ممکن است برایشان خطرساز باشد . از
این رو پوشش برای دختران جوان و مؤمنه توصیه شده است و فلسفة حکم
حجاب و پوشش را باید در زیبایی دختران نسبت به پسران
دید.
رابعا : از آنجا که عشق و زیبایی قرین یکدیگرند و نیز
دختران مظهر و نماد زیبایی اند ، از این رو حتی در توصیف و بیان
زیبایی معشوق حقیقی نیز از ویژگی های زنان و دختران ( چشم ، ابرو
، لب ، خال ، زلف ، گیسو و ... ) بهره برده اند .
کتمان یا
اعلان عشق
در احادیث شیعی « کتمان عشق » مورد توجه قرار
گرفته و آمده است : آنکه عاشق گردد ، پس آن را کتمان کند و عفیف
بماند و بمیرد ، شهید است . و یا : کسی که عاشق شود و آن را
کتمان کند و عفیف بماند و صبر کند ، غفران خدا برای اوست و او را
داخل بهشت می کند.
چند نکته از احادیث فوق قابل استنتاج است
:
1) تعبیر عف یعنی عفیف و پاک بودن عشق ، مربوط به عشق مجازی
است و عشق حقیقی آلوده و غیر عفیف نمی تواند باشد . پس مراد از
عشق در این روایات ، حداقل عشق مجازی نیز هست .
2) این احادیث
تصریح ندارند که عاشق ، عشق را از چه کسانی مخفی دارد . پاسخ
صحیح تر آن است که فرد عاشق ، عشق خود را نه از معشوق ، بلکه
نسبت به دیگران کتمان کند و بپوشاند و پرده دری نکند . این تلقی
از آن رو اهمیت دارد که عشق را معارض نیک نامی و قرین با پرده
دری می دانند . به قول حافظ :
ای دل اندر عاشقی تو نام
نیکو ترک
کن که
ابتدای عشق رسوایی و بدنامی است آن
و به قول سعدی
: سعدیا دور نیک نامی
رفت
نوبت عاشقی است یک چندی
3) تأکیـد برعشق کتمان شده و قرین با
عفاف برای کسب بالاترین درجه و مقام ( رسیدن به مقام شهادت ) ،
به معنای مراتب پائین تر و کم امتیاز تر عشق مجازی نیست ، مثلا
اگر عاشقی با رعایت عفاف ، در رعایت شرط کتمان کاملا موفق نباشد
، گر چه اجر شهید ندارد ، اما معلوم نیست این عشق را بتوان مطرود
و مذموم تلقی نمود.
4) گاهی شکل ظهور و محمل تجلی عشق برای
رعایت عشق ، محمل های موجه و مقبول است . مثلا در عین اینکه دختر
و پسری سوزها و گدازها ، بی خوابی ها ، آتش ها و .. را واجدند ،
اما این معاشقه بین آنها در قالب کار اداری ، علمی ـ پژوهشی ،
فعالیت های اجتماعی و… ظهور و نمود پیدا می کند .
5) علاوه بر
دو راه « بی عشقـی و نیک نامی » و « عاشقی و رسوایی و بدنامی »
می توان گـروه و گزینة سومی فرض نمـود که هم عاشق اند و هم با
کتمان سر ، نیک نام و سالم می مانند . این نگاه به عشق چقدر با
روابط ناسالم هوس آلود که نام عشق بر آن می نهند و در جامعة ما
وجود دارد ، متفاوت است .
د ) علم قبل از عشق و بعد از آن
اگر مرکزی ترین و محوری ترین بحث در روابط دختر و پسر ، عشق
و رابطة عاشقانه است ـ زیرا بنیاد خانواده نیاز به وجود عشق دارد
ـ اما مهم ترین ویژگی عشق ، ارتباط آن با علم و آگاهی است . علم
و عشق از دو جهت رابطه دارند : علم پس از عشق و قبل از آن .
علم پس از عشق بدین معنی است که دختر و پسری از شکل گیری
رابطة عاشقانه ، نسبت به هم شناخت ، آگاهی و علم پیدا کنند . به
تعبیر حضرت امیر در نهج البلاغه ( خطبه 109 ) کسی که عاشق چیزی
شود ، چشم اش کج و قلب اش مریض می شود و با چشم غیر درست می بیند
و با گوش ناشنوا می شنود . علم پس از عشق چندان معتبر و دقیق
نیست و چنین رابطة عاشقانه ای اگر در همین سطح بماند ، آسیب پذیر
است.
اما علم قبل از عشق ، یعنی قبل از آنکه دختر و پسری به
یکدیرگ دل بسپارند ، باید آگاهانه و با شناخت و علم از یکدیگر به
هم نزدیک شوند . اگر رابطة عاشقانه متکی به آگاهی های لازم فردی
و اجتماعی مخاطب باشد ، این رابطه به زودی آسیب نمی بیند و در
صورت تأسیس خانواده به تبع آن نیز ، این خانواده پایدار و آرام و
ماندگار خواهد بود.
هـ ) نتیجه گیری
1) در یک نگاه می
توان گفت که دختر و پسر برای یکدیگر خلق شده و در کنار هم مکمل
یکدیگرند . ولی برای اینکه این تعامل شکل سالم بگیرد ، اولا :
باید در قالب عشق باشد و از این دوستی های ناسالم و ارتباطات
فاسد رهایی پیدا کنیم . ثانیا : باید بدانیم که سالم ترین
ارتباطات دختر و پسر در فضای خانواده ثمر داده و نمود می یابد .
از این رو بهترین رابطة عاشقانه دختر و پسر ، آن شکلی است که
منتج به نهاد مقدس خانواده شود ؛ از نیازهای دختران و پسران ،
نیازهای جنسی است و مدعا آن است که تنها یک دختر و یک پسر در
قالب موجه و مشروع می توانند نیاز جنسی خود را برآورده نمایند و
این بستر مناسب ، خانواده است .
2) جدای از نگاه های مذموم
امثال امام محمد غزالی و ملامحسن فیض کاشانی به عشق ، می توان
گفت که بهترین و عمیق ترین غذای دل ، عشق است . اما باید به قول
دکتر علی شریعتی بین عشق و ایمان پل زد تا از آفات آن مصون ماند
. شریعتی ایمان بی عشق را زندانی پر از زنجیر و غـل و بند می
داند که روح را می میراند و دل را ویرانه می سازد . ( گفتگوهای
تنهایی ، ص 86 ) .
همان گونه که عشق بی ایمان آسیب زا است ،
در آسیب شناسی روابط عاشقانة دختر و پسر باید توجه داشت که عشق
مبتنی بر جهل و عـدم آگاهی و صرفا متکی بر احساس نیز سوزنـده است
و ممکن است منجر به شکست در روابط عاشقانه شود . از این رو هرگز
نباید به داده های محصول عشق بسنده نمود و پیش از ورود به فضای
عشق ، نباید آن را آسان گرفت که به قول حافظ :
الا یا ایها
الساقی ادر کاسا و
ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها